English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7730 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
electronic power supply U منبع تغذیه الکترونیکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
power supply U منبع تغذیه
power supply U منبع انرژی
power supply U تامین کننده برق
power supply U مبدل برق
r f power supply U منبع توان بسامد رادیویی
flyback power supply U توان اور بازگشت
internal power supply U منبع تغذیه داخلی
uninterruptable power supply U منبع تغذیه که میتواند یک منبع متناوب برای قطعه تولید کند حتی پس از یک خرابی اصلی
uniterruptable power supply U سیستم تامین برق بی وقفه
meter power supply U امکان ای در ویندوز که میزان توان باتری را در laptop نشان میدهد و نیز می گوید آیا از طریق بالا اجرا میشود یا منبع اصلی الکتریسیته
emergency power supply U منبع قدرت اضطراری
power supply cable U کابل منبع تغذیه
power supply cable U کابل منبع قدرت
power supply switch U کلید شبکه
power supply switch U کلید منبع تغذیه
uninterruptable power supply U منبع تغذیه وقفه ناپذیر
kickback power supply U توان اور بازگشت
power supply mains U شبکه برق رسانی
power supply at generator voltage U ذخیرهقدرتدرولتاژژنراتور
mains power supply unit U واحد منبع تغذیه شبکه
hunger for power [craving for power] U میل شدید به قدرت
electronic U سیستم ذخیره سازی متن ها که به آسانی بازیابی می شوند
electronic U توانایی کلمه پرداز برای انجام توابع پردازش داده مشخص
electronic U الکترونیکی
electronic U کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
electronic U شخصی که متخصص کار روی وسایل الکترونیکی است
electronic U یچ انتخاب شده و نه با روشهای مکانیکی
electronic U داده ارسال شده به صورت باسهای الکترونیکی
electronic U قلم یا عصای نوری قلمی که برای رسم روی جدول گرافیکی به کارمی رود
electronic U سیستمی که از ترمینال کامپیوتری برای سایت فروش برای امور الکترونیکی یا کنترل مثل مشخصات محصول و...
electronic U 1-استفاده از بسته نشر رومیزی و چاپگر لیزری برای تولید کالای چاپ شده . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات نمایش داده شده مثل داده
electronic U باس ولتاژ کم
electronic U سیستم خرید از خانه با استفاده از کاتالوگهای کامپیوتری و پرداخت با کارت اعتباری همگی توسط ترمینال کامپیوتر خانگی
electronic U سیستم ذخیره سازی پیام ارسالی توسط پست الکترونیکی تا وقتی که فرد مورد نظر بتواند آن را بخواند
electronic U میدانهای الکترومغناطیسی و الکتریسیته ساکن که توسط وسایل الکترونی زیاد ایجاد شده است .
electronic U سیستم ارسال پیام و دریافت آن از سایر کاربران شبکه
electronic U پردازش داده با استفاده از وسایل الکترونیکی و کامپیوتر
electronic U استفاده ازکامپیوتر برای انتقال پول از بانک و برعکس
electronic U الکترونیکی مربوط به الکترونیک
electronic U مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند
electronic U الکترونیک
electronic U مشابه 3510
electronic U روش ارسال متن است نویس و دیاگرام روی خط تلفن
electronic U موضوعی که عنوان چند رسانهای را شرح میدهد
electronic switch U سوئیچ الکترونی
electronic structure U ساختار الکترونی
electronic spreadsheet U صفحه گسترده الکترونیکی
electronic security U رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
electronic security U تامین الکترونیکی
electronic transition U جهش الکترونی
electronic tuning U تنظیم الکترونی
electronic voltmeter U ولت سنج الکترونیکی
electronic current U جریان الکترونی
industrial electronic U الکترونیک صنعتی
electronic tag U لباس ردیاب
electronic tag U مانیتور مچ پا
electronic camputer U ماشین حساب الکترونیکی
electronic warfare U میدان جنگ الکترونیکی
electronic tagging U لباسردیاب
electronic warfare U جنگ الکترونیک
electronic jamming U تولید پارازیت در دستگاههای الکترونیک پخش پارازیت الکترونیکی
electronic rectifier U یکسوساز الکترونی
electronic formula U فرمول الکترونی
electronic cottage U مفهوم اجازه دادن به کارگران برای اینکه در خانه بمانند و کارها را توسط بکارگیری ترمینالهای کامپیوتر که به یک دفترمرکزی متصل میباشد انجام دهند
electronic control U فرمان الکترونیکی
electronic control U کنترل الکترونیکی
electronic control U تنظیم الکترونیکی
electronic components U اجزاء الکترونیکی
electronic charge U بار بنیادین
electronic jamming U پخش پارازیت
electronic brain U مغز الکترونیکی
electronic beam U اشعه ی الکترونیکی
electronic computer U کامپیوتر الکترونیکی
electronic interfrence U تداخل الکترونیکی
electronic current U جریان الکترونها
electronic flash U فلاش الکترونی
electronic filling U پر کردن الکترونیکی
electronic excitation U تحریک الکترونی
electronic engineer U کارشناس الکترونیک
electronic engineer U مهندس الکترونیک
electronic emission U انتشار الکترونها
electronic element U بخش الکترونیکی قسمت الکترونیکی
electronic element U عنصر الکترونیکی
electronic density U چگالی الکترونی
electronic deception U فریب الکترونیکی
electronic calculator U حسابگر الکترونیکی
electronic office U محل تجهیزات الکترونیکی دفتر الکترونیکی
electronic piano U پیانوالکتریکی
electronic radiation U تشعشع الکترونی
electronic publishing U انتشارات الکترونیکی
electronic printer U چاپگر الکترونیکی
electronic scales U ترازویالکتریکی
electronic pen U قلم الکترونیکی
electronic navigation U ناوبری الکترونیکی
electronic viewfinder U پایندهتصویرالکتریکی
electronic navigation U هدایت هواپیما یا کشتی بادستگاههای الکترونیکی
electronic ballast U بالنالکتریکی
electronic music U موسیقی الکترونیکی
electronic concentration U غلظت الکترون
electronic journal U فایل خلاصه شرح وقایع دریک ترتیب زمانی فعالیتهای پردازشی انجام شده توسط کامپیوتر
electronic lens U عدسی یا لنز الکترونی
electronic rectifier U یکسوکننده الکترونی
electronic locator U فلزیاب رادیویی
electronic magazine U مجله الکترونیکی
electronic mail U پست الکترونیکی
electronic microscope U میکروسکوپ الکترونی
electronic modulation U مدولاسیون اطلاعات الکترونیکی
electronic fund transfer U ارسال الکترونیکی دارائی
industrial electronic computer U ماشین حساب الکترونیکی صنعتی
electronic transfer of data U انتقال الکترونیکی اطلاعات
electronic data processing U پردازش الکترونیکی داده
electronic countermea sures U پیش گیریهای ضد الکترونیکی
electronic countermea sures U اقدامات ضد الکترونیکی
electronic counter measure U جنگهای الکترونیکی
electronic bulletin board U یک سیستم کامپیوتری که لیستی از پیام های تلفن زده شده مردم را نگهداری میکند
electronic funds transfer U انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
integrate electronic component U قطعه الکترونیکی مجتمع
secure electronic transactions U استاندارد گروهی از بانکها یا شرکتهای اینترنت که به کاربران امکان خرید بی خط ر روی اینتریت می دهند
latent electronic image U تصویر الکتریکی پنهان
email [short for electronic mail] U رایانامه
email [short for electronic mail] U پست الکترونیکی
email [short for electronic mail] U ایمیل
electronic data processing system U سیستم پردازش الکترونیکی داده
supply U تدارکات ملزومات
supply U بدل
supply U تکمیل کردن موجودی ذخیره
supply U رساندن
supply U تحویل دادن تغذیه کردن
supply U تکمیل کردن
supply U فرستادن تدارک دیدن ارسال کردن
supply and d. U عرضه وتقاضا
supply U تحویل ذخیره
supply U موجودی جایگیرموقتی
supply U تامین کالاها یا محصولات یا سرویس ها
supply U تامین چیزی که مورد نیاز است .
can you supply our wants? U ایا شما میتوانید نیازمندیهای ما را رفع نمایید
supply U تحویل دادن
supply U تهیه کردن
supply U عرضه
supply U تامین کردن
supply U منبع
supply U اذوقه
supply U موجودی لزوم
supply U تولید کردن
supply U تدارک دیدن
supply U عرضه داشتن
supply U رساندن دادن به
supply U فراورده
supply U اماده
supply U ذخیره
supply U تدارک کردن
supply U تهیه
supply U تدارکات
supply U ذخیره کردن
supply U تامین موجودی عرضه نمودن
supply U اماده کردن
supply and demand U عرضه و تقاضا
essential supply U اماد ضروری
supply of water U ذخیرهآب
wind supply U ذخیرهباد
complimentary supply U خدمات یا کلاهای مجانی
balanced supply U اماد متعادل شده
constraint of supply U محدودیت امادی
contract for supply U قرارداد جهت ارائه کالا
supply arms U یکانهای تدارکاتی یا ادارات وقسمتهای امادی
energy supply U منبع انرژی
bulk supply U اماد عمده
bulk supply U اماد به طور قوال
bulk supply U اماد با کانتینر
balanced supply U امادبررسی شده
supply channel U نهر ابرسان
supply catalog U ایین نامه تدارکاتی یا امادی
supply cable U کابل تغذیه
change in supply U تغییر عرضه
civilian supply U امور اماد غیرنظامی رسانیدن اماد به غیرنظامیان در منطقه
mains supply U منبع شبکه
short supply U اماد کم یاب
one day's supply U یک روز اماد
customer's supply U استفادهمشترکین
quantity of supply U مقدار عرضه
supply-side U نمادشی
supply-side U عرضهای
elastic supply U عرضه با کشش
elastic supply U عرضه حساس
elastic supply U عرضه انعطاف پذیر
elasticity of supply U کشش عرضه
depot supply U اماد دپویی
depot supply U اماد امادگاهی
short supply U اماد کمبود دار
shop supply U وسایل لازم برای تعمیرگاه تدارک کردن تعمیرگاه
current supply U منبع جریان
shop supply U اماد تعمیرگاهی
oil supply U منبعروغن
money supply U عرضه پول
day of supply U تعداد روزهای اماد
day of supply U روز امادتدارکات روزانه
national supply U عرضه ملی
supply duct U منبعمجرایآب
supply teacher U معلمکمکی
supply control U کنترل اماد
Recent search history Forum search
3ترجمه كلمه زايش به انگليسي مثلا زن توانايي زايش دارد
1سه ساکته برقی را چه میګوید؟
1رسانایی هم ارز چیست
1 facing man power issue if some day my rigger will be free I provide you, project in on going and I send rigger to Jalalabad and Kundoz I am also
1Rotating machinery capable of supplying or absorbing real and reactive power in any of a number of operating quadrant combinations.
1Rotating machinery absorbing real power in any of a number of operating quadrant combinations
2obliged is an adjective but you translated as a verb
1بند برق
0power walk-in
0dump valve button و buffer volume button این دو عبارت چه معنی دارند زمینه بیهوشی دامپزشکی و ونتیلاتور
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com